تازه با قـسمتـ ویرایـش درباره مـن آشنا شـدم :))
درباره مـنو ویرایـش کردم :)
سعـی کردم خوب بنویسـم :)
امـآ خب بازم اونی نشد کهمیخواستـم :)
شاید ویرایش بشه بعدا !
+
مـن ماه بانـویـَم ماه بانـوی قصـه های خودمـ
مـاه بانویـی کهـ هـیچ گاه از زندگـیش گـلـایه
نکــرد !
چـون میپـندارد زندگـــی همین اسـت !
گـاهی پـر از عـشق و گـاهی تهـی از عاطـفه
گـاهی گل خـندانست و گـاهی ابـری بارانـی
مـاه بانـو چشـمه ی امیـد اسـت و دلـَش ممـلوء
از خــوشی امـا گـاهـی موانعـی دارنـد ایـن احـساس
کـه باید به روایـتی در آیـد !
تا شـاید کـمی کم شـود از موانع های روزگارش
او مـینویسـد و به روایـت در میـاورد این حـِس را !
مـاه بانـو عـاشقـیسـت که دلدارش بیخـبر از ایـن
عـاشقانه هـاست !
زیــرا کســی را دوست دارد کـه مجـازی مینویسـد و
فقـط با یکـ آن زنـده اسـت !
نخـند به معشـوقـش او کـسیسـت که سـالهـا
میشنـاسدش :)
امـآ میـخواهـد احـساسش را بر همـین صفحـات مجـازی
خـالی کـند !
تا شـاید زمـانی این دوسـت داشتـن فانـی شود !
اما بعیـد میدانـد !
راسـتی در خیـال ماه بانـو
هیـچ بعیـدی بعیــد نباید باشـد
امـا میدانـم که تنهـا تقدیر باعـث ایـن تقدیر میشـود !