حرفهایی که زدن ندارند اما
گاهی مجبور میشوی دست هایت
راا بلند کنی و محکم بخوابانی پس گردنشان
تا شاید دیگر به دنبال نزدیکی نباشند
!!
مواظب پاهایت باش
قلبی در این حوالی شکسته است
تکه هایش آنچنان ریز ریز شده است که گویا
یک تکه ی بزرگ هم ندارد تا به گوشه ای از آن امیدوار بود
پس مواظب باش به کف پاهایت نفوض نکند این تکه خوردهای بی احساس
!!
شرمــــــسـارم !
از قــــلب مهـربان کـودکی
کــه کفـــشهای کهــنه و پاره اش را به فروخـتن
چســــبهایی که بر سر هر زخـــم مینشــیند ترجیـــه داد !
منتــ ـظـر پـ ـــآییــزی هســ ـــتم کـه تـو بیـایـی
تـا
مـ ــرا در آغـوش بگـیـ ـــری
و بعـ ـد از سـاعتهـا صـدای خـش خـــ ــش برگـهای پـایـیــ ــزی را زیـــر پاهایمـان
و گـــــرمــ ــی دســــتهـــ ـایـ یکـدیگـر را با عمــق احــساس عاشقآنه حــس کــنیم!
آر ـــی منتــــ ـــظـر هســ ـــتم کــ ـه مهــری آیـد و مـن غـــرق در مــهر تـو باشـم!
پ . ن : مخـاطب خاصـی ندارد :)
1393/7/30
این کوچه برای عشــقمان سر آغازی ندارد
وقتی هیچـکدام در آن قدم نمیـزنیم !
بعضی وقتا لازمه یکی کنارت باشـــه !
مواظبت باشـــه !
منظورم این نیســــت که برای هــــم باشیم
نــــــــه
هر کی برای خودش باشــــه
فقط نذاره احســـاس تنهایی کنی همین !
خیلی سخته کسی رو آنچنان استــوره داسـتانهایـت کنی که نه تا بحــال دیدیــش و نه تا بحال با او زیــر بــاران قدم زدی !
سال ها از عبور آدمــیت میگذرد اما نمیــدانم ممکنست دوباره عبور کنند ، شهر از نبودشــان تاریـــک است !
دل بســتن به بعضـــیا مثل دســت زدنــ به سیمــ لخت تیر چراق برق میمــونه !
یهــو با ولتــآژ شــدید چنــآن پــرتت میــکنه کــه ســعی میکنی دفعه ی بعدی بیشتر مراقـب باشـی !
تنـ ــها جایی که مــ ـآ روی به روی هم قرار گرفتــ ـــیم همیـ ـن صفحه کوچــ ـک مانیـــتور بود !
قبل نویس