آزاد کــُن کلمـات را ..

قــلمت را بـه دسـت بگیـر ..

 

حروف را در یکـ خبر دار سـاده به صــف ردیـف کـن ..

 

جـایشـان را مشـخص کـن ..

 

حـال بنوازشـان تا بنوازنـد برایـت

 

حرفـ هـای حبـس شـده ای کـه روی دلـت سنگیــنی میکنــد ..

 

از یک خانوم معمولـی به یک آقـای خاص ..

از خـــانوم نسبتا معـمولـی

 

به آقــای نسبتـا خاص :

 

می دانـی آقا جــان ..

 

شما یـک مذکــر خاص هستیـد که مدام به فکــر سورپرایز کـردن بانویـتان هستیـد ..

 

بـانویـی که عاشـقانه برایتـان می سرایـد ..

 

و هــر بار به بهــانه ای هم کـلامــتان میشـود

 

تا از آخرین خبـر های احوالـتان با خبـر شـود و مهمـترین کــلمه برای او

 

از زبـانتان " خوبم " میباشد ..

 

و گـاهی با " خوبم به خوبیتان" در پوست خود نمی گنجد ..

 

آقـا نسبتـا خاص ..

 

اگر صـدای مرا میشنوید ..

 

یکـ عـلـامت حیـاتی و ضد باران از خودتـان به یادگـار بگـذارید ..

 

میدانـید کـه این روزهــا بارانــــ ردپــاهارا میشــوید و میبـرد ..

 

ایــن بانو عجیـب تر از آنـه که فکـرش را بکنـید به رد پایـتان محتـاج اسـت !

 

پ.ن : ^___^

 

 

دروغ هایم را باور کن ..

می دانی !

از تمام حرفهایم به تو ..

تنها این نوشته هاست ..

که حقیقت دارند ..

 

قلمم نمی نوازد ..

این روزها تنها مرحم و درمان دردهای جوانیم ..

همین نوشتن است ..

که آن هم به ساز شاعرانه ای نمینوازد ..

پ.ن: سلامی دوباره^_^

باز گشتی که 7 روز طول کشید :)

 

بخش نیازمندی ها ..

دلم یک عشق میخواهد ..

از آن عشق های ناب و خاص و ساده ..

دلم عشقی میخواهد ..

از آن عشق های شاعرانه ..

از آن شاعرانه هایی که با شعر های سعدی یکی میشود ..

دلم دوست داشتن میخواهد ..

از آن دوست داشتن هایی که حدش به مثبت و بی نهایت میل میکند ..

و کسی در این میان باید وجود خارجی داشته باشد  ..

تا سزاوار تمام عاشقانه های یک طرفه ای .

از جنس من ..

 

باشــد ..

پ.ن: :)) خب چیه آدم نباید دلش عاشق بشه :))

 

سخت تر از خورد شدن آهن ..

میدانی ..

سخت است ..

در اوج علاقه و دوست داشتن ..

خودت را ..

مثل یک مرد 90 ساله که چند سال است فرزندش را نمیشناسد ..

به آلزایمر بزنی !!

پ.ن: سخته .. مگه نه ؟ ؛)

 

مردها سبزی پاک میکنند ..

مرد ها عاقل اند
مرد ها سیگار نمی کشند
دل ندارند، به کسی دل نمی بندند ...
مرد ها عاشق نمی شوند ...
مرد ها سبزی پاک می کنند و ظرف می شویند ...

موهای سیاه بلندی که از پشت گوش رد شوند بنشینند روی شانه ... نه مرد ها این ها را دوست ندارند ...
مرد ها محال ست به خود کشی فکر کنند ...
مرد ها دیوانه و مغرور نیستند ...
حتی احمق هم ... نیستند ...

مرد ها را نمیشناسی، استخوان وفا را که پرت کنی جلویشان، بی وفایی می کنند، مرد ها هم شبیه سگ ها ...
مرد ها قدر نشناسند ...
راستی حواست را جمع کن ...
به مردی نگویی دوستت دارم ... مرد ها از این جمله خیلی بدشان می آید ...

مرد ها آه نمی کشند ...
حسادت نمی کنند ...
مرد ها ...
مرد ها میدانستی از قرمه سبزی خوششان نمی آید؟!
مرد ها ته کلاس نمی نشینند ...
چشم های سیاه را دوست ندارند ...
یک وقت مرد ها را در آغوش نکشی ...
اصلا دوست ندارند ...

مرد ها از بوسیدن نفرت دارند ...
مرد ها شب ها زود می خوابند ...
مرد ها خیال پردازی نمی کنند ...
مرد ها تحمل دوری را دارند ...
مرد ها زود فراموش می کنند ...
دلتنگ نمی شوند ...
مرد ها خسته نیستند...
مرد ها نمی دانند چه مرگشان است ...

این ها که تازه چیزی نیست ...
حتی شنیده ام مرد ها که گریه هم نمی کنند ...

نویسنده: #سجاد_شهیدی

کانال اشعار :

https://telegram.me/ShahidiSajad

پ.ن: واقعا زیبا بود ..❤

 

یک تــو و یک آیس بـک با تـوت فـرنگی ..

یک روز میرسد ..

کافی شاپ دو نفره ای میرویم ...

تو یک فنجان قهوه و من هم یک آیس بک توت فرنگی ..

دنج ترین صندلی و میز را انتخاب میکنی ..

سلیقه ات را میپسندم ..

شاعرانه و احساسی ..

رو به سمت خیابان ..

شیشه هایی که از شدت سرما بخار گرفته اند ..

من اندر خیال خود ..

به اتفاق هایی که ظاهر به قوی بودن در برابر عاشقانه هایم را میکردند نیش خند میزنم ..

پیروزی را میبینی ..

من قویترین زن عاشق دنیا هستم ..

تکاندم ! اما کار ساز نبود ..

تمام نیرویم را برای تکاندنش خرج کردم ..

اما کار ساز نبود ..

سمج تر از این حرفهاست ..

علاقه ای که اول و یک طرفه باشد ..

پ.ن: :{ )

تلگرام بردار دو تیک مسخره ات را ..

این دو تک های سبز لعنتی را بردارید ..

نمیخواهم بدانم میخواند و بی تفاوت از احساسم عبور میکند ..

قلبم گناه داره ..

میشکند ..

دلیل اما بی دلیل ..

برای دوست داشتنش هزار و یک دلیل آوردم ..

اما او بی دلیل قدم به جای نا کجا آبادی گذاشت ..

که دیگر دستانم دستان گرم و آغوش آرامش را نچشد ..

همین الان البته یهویی ..

هم اکنون نیازمند

شنیدن صدای

دوست دارم

از معشوقه ی خود هستم ...

یعنی میشود ؟

بعید میدانم !!

شیرین امـــا بی فــرهاد ..

گاهی عجیب دلم میخواهد شیرینی باشم برای فرهادی ..

با این تفاوت که به هیچ خسرویی اجازه ی کوچکترین اهانتی به فرهادم را نمیدادم ..

انصاف ترک برداشته ..

آدمها جقدر بی انصافند ..

تو را همانطور که خودشان میسرایند برای دیگران چاپ میکنند و گاهی به اشتراک میگذارند ..

باهمان دست خط ژولیده و نا مرتب و گاهی تند و پر از غلط ..

اما میدانی ..

اوج فاجعه زمانیست که آدمهایی که تو را میشناسند ..

گاهی مرورت میکنند و به اصطلاح دوست قدیمی خطابت میکنند ..

همان ها حرفهایشان را با جان و دل پذیرا باشند ..

آدم های بی انصافی هستند ..

یک گوشه مینشینند و حرف هایشان را چاپ میکنند و جوری به دیگران انتقال میدهند که انگار خودشان طرف را خلق کرده اند ..

تمام زیر و زبرش را میریزند بیرون به شکلی که میخواهند ..

دوسـت داشتـــن/نـداشتنـش ..

احمقـــآنه است :

کسی را دوست بداری که نداشتـنش را قانون دوسـت داشتن اجبار کرده اســت !