دالـان ِ بهـشت

دالـان ِ بهـشت

ای شاهـِد هر مجلسـی ,
آرام جـانِ هـر کـسی

گـر دوستان داری بَسـی ,
مـا نــیز هــَم بد نیستـیم

#سعدی

+

بخَـند :)

از طَرف ِ شما
  • ۱۶ بهمن ۹۷، ۱۴:۵۱ - نوید شریفی
    :)

ان شــاءالله تـوفیـق شهـادت ..

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۶ ب.ظ

بسم رب النور

 


قسمت اول :


حدودا ساعت 2 بعد از ظهر بود که تلفن خونه زنگ خرد ..

-زهرا تلفن کارت داره

منتظر تلفن نبودم و معمولا بچه ها به گوشیم زنگ میزدن  برای همین احتمال دادم پشتیبانم باشه

-سلام زهرا جان خواستم بگم امروز ساعت 3 باید بری سالن کوثر برنامه برای دریافت جایزه .. یادت

که نرفته ؟

بعد از سلام و احوال پرسی

- جایزه ؟ جایزه ی چی ؟

-مگه تو مسابقه ی کتاب خوانی سلام بر ابراهیم شرکت نکردی ؟ برنده شدی دیگه اونجا برو برای

دریافت جایزه خانم --- هستن اونجا ..


قسمت دوم :

 

درست یادم نیست ولی نزدیکهای امتحانات ترم اول بود .. پشت بلندگو مدرسه اعلام کردن مسابقه

ی کتاب خوانی سلام بر ابراهیم هر کس تمایل داره به کتابخونه ی مدرسه مراجعه کنه ..

بار اول بهونم کنکور بود برای همین اقدام نکردم ( با اینکه سال قبل اردوی راهیان آقای دبستانی از

این کتاب اینقدر تعریف کرده بودن که از کتابخونه ی مدرسه چند روزی قرض گرفتم و خوندم البته نه

کاملا جوری که تو مسابقه شرکت کنم ) بار دوم که اعلام کردن به دلم افتاد شرکت کنم خیلی

اتفاقی تصمیم عوض شد و کتاب #سلام_بر_ابراهیم رو رو بروم دیدم .. بعد از دو زنگ کتاب و

پاسخنامه سوالات رو تقدیم مسئول جمع آوردی کردم :)) و سرعت عملم رو ستایش میکردند ؛)

 

قسمت سوم :


ساعت دو و نیم از خونه به سمت سالن حرکت کردم ..

حدود نیم ساعتی تو راه بودم تا رسیدن به قصد مربوطه . دنبال خانمی که منتظرم بود گشتم ولی

پیداشون نکردم .

روی یه صندلی ردیف عقب نشستم .. بعد از سخنرانی فرمانده ی ناحیه .. کلیپی پخش شد .. و

بعد از اون صحبتهای حاج آقا پذیرایی من باب شهدا ی مدافع حرم و شهدایی هشت سال دفاع

مقدس .. و بعدهم دوست داشتنی ترین سکانس برنامه صحبتهای دو خواهر شد عزیز بود

حضور خواهر شهید ابراهیم هادی و خواهر #شهید_مجید_ابوترابی

و نکته ای که خواهر شهید ابوترابی عرض کردن :

انجام فعالیت های فرهنگی !

شهید ابوترابی به گفته ی خواهرشون فعالیت فرهنگی انجام میدادن  و ایشون هم ازما خواستن

 فعالیت مذهبی رو در اولویت قرار دهیم !


قسمت چهارم :


این دست خط دست خط دو خواهر شهیدی هست ..

خواهر شهید ابوترابی اولین نوشته

و دومین نوشته خواهر #شهید_ابراهیم_هادی

ازشون خواستم برام دعای سفارشی بکنن و دعای سفارشیم رو هم نوشتن ..

 

#ان_شاءالله_توفیق_شهادت

#حتم_دارم_بی_دعوت_نبود_رفتنم 🌸

#اتفاقی_کاملا_یهویی

#یهویی_ها_به_دل_مینشیند

#جاشمعی_دوست_داشتنی

#کادو_یهویی

#یادگاری


عکس به تاریخ :

 

هفتـم اردیبهـشت نود و پـنج

یا مهدی عج

حَرفاتون  (۷)

۱۲ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
یادش بخیر صد سال پیش اینجا کامنت گذاشتم....

مُدیر نِگار:
:دی :))
موفق باشی 
مُدیر نِگار:
ممنونم :)
وای خواهر شهید هاااااادی؟؟؟
خوش به حالت...برای کنکور منم دعا کنن خب :(
مُدیر نِگار:
بلــــی ^ـــ^

عزیزم مطمعن باش دعا میکنن ! :×
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۵۷ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
پس این کتاب رو باید خوند؟
مُدیر نِگار:
بـله حتما بخونید اگر وقتش رو دارید و اهل مطالعه هستین :)

بهت حسودیم شد
مُدیر نِگار:
چــرا ؟
مبارک باشه بانو ! :)
+ واقعا کتاب خیلی قشنگیه ..
مُدیر نِگار:
ممـنونم بانو جان :)

+ خیـلی زیاد !
۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۵۵ زینـب خــآنم
مبارکت باشه  : )
پستت عکس داشت ؟!
واسه من چیزی باز نــشده اگ داشتی !
مُدیر نِگار:
ممـنونم ^ـــ^

بله عکـس داشت :(

ای بابا ! یه بار دیگه رفرش کنید ببینید باز میشه ؟ :(

اِرسال ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">