دالـان ِ بهـشت

دالـان ِ بهـشت

ای شاهـِد هر مجلسـی ,
آرام جـانِ هـر کـسی

گـر دوستان داری بَسـی ,
مـا نــیز هــَم بد نیستـیم

#سعدی

+

بخَـند :)

از طَرف ِ شما
  • ۱۶ بهمن ۹۷، ۱۴:۵۱ - نوید شریفی
    :)

× پـست 75×

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ


1. چه عنوانی می تونه مناسب تو و گویای چیزی باشه که هستی؟

من و یه نقطه حرف 

2. سبکت، حال و آهنگت چیه؟

معمولـا ساده و قابل فهم !

دوست داره تمام قشر جامعه بتونن این کتاب بخونن ( اجتماعی باشه ) 

3. عنوان فصل های زندگیت چیه؟ 

اول که باید یه مقدمه باشه :)

بعد

 فصل اول: سکوت تلخ -

 فصـل دوم : کلمات ردیف شده -

فصل سوم :وقت اضافه ای برای حرف هایم -

 فصل چهارم : منی که یک دیس حرف را خورد -

فصل پنجم : یک نقطه حرف


4. روی جلد تو و پیش گفتارت چطور؟

متوجه سوال نشدم


5. آیا مردم به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوریه؟

به نظرم بشن و شاید بشه گفت چون ساده و بی آلایشه به بقیه ی دوستانشون هم پیشنهاد کنن

6. سه جمله اول و سه جمله آخر کتابت رو بگو؟

اولین جمله : به نام خدایی که سکوت را آفرید تا فریاد زمین به آسمان برسد

دومین جمله : این کتاب ( خودم ) تقدیم میکنم به همه ی ایرانی های عزیز و امیدوارم از مطالبش نهایت استفادرو بکنن و سر مشقی برای آیندشون باشه وازش درس بگیرن

سومین جمله : این کتاب سرگذشت حرفهایی هست که باید زده میشد اما به ناچار پشت درهایی قرار گرفت که باز گشت نا پذیر بود

+

دوتا مونده به آخر :این بود ماجرای دختری که گاهی سکوتش و گاهی حرف هایش به رسمیت شناخت نشد .

یکی مونده به آخر : .... نمیدونم والا باید موقعیتش پیش بیاد ببینم چی باید بنویسم :))

جمله آخر: از اینکه تا پایان این کتاب همراهیم کردی نهایت سپاس و قدر دانی رادارم 


7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟ 

به نظرم فصل اول باید دشور باشه :) بعدم فصل های وسط چون اوج رمان به &ون قسمت ها هست

8. کدام فصل ها را می خواهید از کتاب حذف کنید؟

هیچکدوم همشون نیاز میشن

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظری دارن؟

نمیدونم ولی حس میکنم قابل درک میشه براشون


10.بنظرت چند نفر تو رو می پسندن و با چه سلیقه ای؟

چند نفررو راستش نمیدونم ولی کم نیستن این افراد ! چون شاید اکثر این افراد با مشکلاتی که کتاب در پیش داره مواجه شده باشن و بلا استثنا همه 

11.اگر بخوای صفحه اول کتاب چیزی نوشته بشه و اون رو به چه کسی به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقدیم می کنی؟ یه نفر خاص؟

به همه بچه هایی که از ترس سکوت میکنن :) 

12.اگر بخوای یک بیت در صفحات نخست نوشته بشه که گویای حالت باشه، اون چیه؟

نگو که رفتن پایان ماجراست رفیق

خدا بزرگ تر از دردهای ماست رفیق !


13.دوست داری اولین نفر چه کسی بخوندت؟

یه دبیر ادبیات معروف :) تا تمام نقص هامو برطرف کنه


14.اگر بخوای کتاب رو به پنج نفر تقدیم کنی، اونها کی هستن؟

مـآدری - پـدری - بهـار - دوتا از دوستای مدرسم


15.شخصیت های اصلی این کتاب؟

 ( خودم ) - پـدری - مادری - دوستام :)

16.خودت، بعنوان یه شخص ثالث، شخص اول داستان رو ک خودت باشی چجور آدمی می بینی؟

یه دختربسیارساده و در عین حالمهربون و همیشه دوست داره جلو بحث وجدال ها رو بگیره اما متاسفانع کمی ترسوست :)

17.از کدوم خصوصیت شخص اول بدت میاد؟

نمیـــدونم :)

18.دوست داری کدوم یک از اتفاق های توی داستان رو حذف کنی؟

اون قسمت هایی از داستان که ممکنه با بغض نوشته بشه اما بالبخند خونده بشه :)


19.فرد موردعلاقه ات توی داستان چیه؟ بغیر از خانواده و فامیل؟

خودم هستم :) 

20.یکی از ماجراهایی ک توی داستان دوست داری رو تعریف کن.

نشستم روی صندلی سفید و پلاستیکی ترانس و نگاهم دنبال منظره ای بود که تمام فکرم را متمرکز کند و با تمام وجود و سر سخت اتفاق های امروز را با خوذم مرور کنم .

شکسته شدن پای سعید و سوختن غذا همه ی این اتفاق ها یک مقصر داشت ! من !!

اما هیچ وقت حاضر به پذیرش آن نبودم ! نا خودگاه اشک هایم از گوشه ی چشم هایم جاری شد و بر گونه هم توقفی کرد و بعد به سمت لبهایم سوق پیدا کرد ! جوری که شوریش را حس کردم .

-: حالت بهتره ؟!

سعید بود ! نمیخواستم متوجه ی این اشکها شود ! با غرور همیشگی گفتم : من همیشه خوبم !

اما صدای لرزانم همه چیز را لو داد !

-: بس کن اینقدر تظاهر به خوب بودن نکن ! تو زن منی بفهم اینو !! زنه من !!

سعید خاص بود . این یک سال با همه ی اخلاق من کنار می اومد ! اما من حس دوست داشتن سالها بود به ذهنم اصلا خطور نمیکرد !


21.قیمتش چنده؟!

شاید 20000 هزار تومن 


22.ممکنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟

نه میدن بهش :) 

23.اسم مستعار انتخاب میکنی برای نویسنده یانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب کنی اون رو چی میزاری؟

بله ؛) ماه بانو

24.از کتابت راضی هستی؟

بعله خیلی


25.اتاق شخصیت اول داستان رو توصیف کن؟

یه اتاق نسبتا بزرگ و بایه تخت کنج اتاق و کمدی که پر از کتاب هایی که شاید بعضی از آن ها هنوز خوانده نشده :) و یک میز آرایش پایین تخت رو بهدرب ورودی که روی آون پر از لوازم دخترونه و آینهای تمام قد و یک قالی کوچک که فقط وسط اتاق رو پر میکنه :) قبل از ازدواج :))


26.این آقا/خانومِ داستان ما کدوم ست لباسش رو بیشتر دوست داره؟

لباس خونگـی با دامـن گل گلی بلند و چین واچین :) و با موهایی بلند و ژولیده:) ویک لباس ساده ودر عین حال شیک :)


27.یه جمله خطاب به کتاب و نویسنده اش بگو.

خیلی ممنونمـ از اینکه نوشتی منو :) شاید حرف دل خیلی از ما آدماباشه

28.اگه یه نفر این کتاب رو بخره، اولین جمله ای که بعد از تمومش شدنش میگه ممکنه چی باشه؟

شاید بگـهـ عجب صبری داره :))

29.برای نوشتن این کتاب از کسی کمک هم می گیری؟ اون کیه؟

معلم ادبیاتمـ :)


30.یه اتفاق که دوست داری واست توی داستان زندگیت بیفته و هنوز رخ نداده رو تعریف کن. با همه جذئیات

یک دنیا حرف یک جا زده بشه ؛) 

در موردش بایدفک کنم 


منبع : من و موهام 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۴
خانوم ِ دانِشجو :)

حَرفاتون  (۰)

...

اِرسال ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">